هرگز گِرِهَت از غزلم واشدنی نیست
این غنچه پژمرده شكوفاشدنی نیست
شایدتوكه كوه روانی بتوانی
این بركه افسرده كه دریا شدنی نیست
هرماه كه می آیدازین خانه فراری ست
این خانه ویران شده زیبا شدنی نیست
افتاده به بن بستم و در پیش ندارم
راهی به جزآغوش تو اما شدنی نیست
عشق تو بزرگ است برای دل تنگم
اندوه تو در سینه من جا شدنی نیست
ابوالفضل صمدی
نظرات شما عزیزان: